2001: A Space Odyssey
8.3 (میانگین رآی 589,456 نفر)
84 نمره منتقدین
8.8 امتیاز کاربران ( 71 رای)

2001: A Space Odyssey ( 1968 )

تاریخ انتشار : -
 آدم های میمونی با لمس یک مکعب مستطیل شکل، یک پارچه سیاه رنگ ارتقای هوشی پیدا می کنند و چهار میلیون سال بعد، جسم مشابه ای در کره ی ماه یافت می شود که سیگنال هایی را در جهت سیاره ی مشتری منتشر می کند…
2001: A Space Odyssey
  • توضیحات :

    نسخه هایی که با این نماد CC نشان داده شده‌اند شامل زیرنویس چسبیده فارسی هستند که در زمان پخش قابل فعال سازی هستند.

    کیفیت: BluRay 2160p 4K حجم : 2.73 گیگابایت انکودر: PSA
    کیفیت: BluRay 1080p Full HD حجم : 8.58 گیگابایت انکودر: Pahe
    کیفیت: BluRay 1080p حجم : 2.21 گیگابایت انکودر: NightMovie CC
    کیفیت: BluRay 1080p حجم : 3.05 گیگابایت انکودر: Pahe
    کیفیت: BluRay 1080p حجم : 2.38 گیگابایت انکودر: YIFY
    کیفیت: BluRay 1080p x265 - 10 bit حجم : 1.84 گیگابایت انکودر: PSA
    کیفیت: BluRay 1080p x265 حجم : 1.11 گیگابایت انکودر: NightMovie CC
    کیفیت: BluRay 1080p x265 - 10 bit حجم : 2.21 گیگابایت انکودر: Pahe
    کیفیت: BluRay 1080p x265 - 10 bit حجم : 5.25 گیگابایت انکودر: Tigole
    کیفیت: BluRay 720p حجم : 1.10 گیگابایت انکودر: NightMovie CC
    کیفیت: BluRay 720p حجم : 1.41 گیگابایت انکودر: Pahe
    کیفیت: BluRay 720p حجم : 2.80 گیگابایت انکودر: x0r
    کیفیت: BluRay 720p حجم : 853.57 مگابایت انکودر: YIFY
    کیفیت: BluRay 720p x265 - 10bit حجم : 921.03 مگابایت انکودر: PSA
    کیفیت: BluRay 720p x265 حجم : 551.17 مگابایت انکودر: NightMovie CC
    کیفیت: BluRay 720p x265 - 10bit حجم : 789.67 مگابایت انکودر: Pahe
    • DarkPassenger
      آیا این نقد برایتان مفید بود ؟
      DarkPassenger
      چهارشنبه, ۲۱ تی‍ ۱۳۹۶ ساعت ۰۱:۴۶
      • نقش آفرینی بازیگران :
      • موسیقی متن :
      • جلوه های ویژه :
      • تأثیرگذاری :
      • داستان کلی :
      نقاط قوت
      نقاط ضعف
      «وقتی کوبریک تصمیم گرفت کتاب آرتورس کلارک را جلوی دوربین ببرد، هنوز از آن کاریزمای سال‌های بعد استاد خبری نبود. کوبریک تا پیش از 2001 اودیسه فضایی، فقط یک فیلم عظیم جلوی دوربین برده بود که آن هم یک تولید استودیویی بود که کوبریک جوان پس از اخراج آنتونی‌مان، کارگردانی‌اش را برعهده گرفته بود.

      این‌بار اما داستان با «اسپارتاکوس» تفاوت‌های زیادی داشت. کوبریک مدت زیادی را صرف نگارش فیلمنامه کرد. خود آرتورسی کلارک هم در نگارش فیلمنامه با او همکاری داشت. نکته مهم‌تر البته جلوه‌های ویژه فیلم بود.

      کوبریک در مقام یک هنرمند کمال‌گرا، کاری به آنچه تا پیش از این در ژانر علمی تخیلی رخ داده بود، نداشت.

      گفته می‌شود در آن زمان هیچ کمپانی حاضر به سرمایه‌گذاری روی 2001، یک‌اودیسه فضایی نبود و کوبریک به تنهایی تهیه فیلم را برعهده گرفت. او مدت زیادی را صرف جلوه‌های ویژه فیلم کرد و از متخصصان خواست به راهکارهای تازه‌ای بیندیشند. افسانه برداشت‌های فراوان کوبریکی هم با اودیسه آغاز شد.

      گروهی از بهترین فن سالاران آمریکایی در کنار کوبریک قرار گرفتند تا نابغه تصور مطلوبش از رمان آرتورسی‌کلارک را روی پرده بیاورد. کوبریک برای ساخت اودیسه، دوربین‌های فیلمبرداری تازه‌ای را طراحی کرد و به سفارش او لنزهایی ساخته شدند که پیش از آن نمونه‌اش وجود نداشت.

      در اواخر دهه 60میلادی، امکان اینکه مثل امروز بتوان بسیاری از جلوه‌های ویژه را با کامپیوتر انجام داد وجود نداشت، به این ترتیب اغلب تروکاژهای فیلم جلوی دوربین اجرا شدند آن هم با موضوع مهیب استاد کمال‌گرای سینمای کوبریک! با گذشت 4دهه از ساخت 2001، یک اودیسه فضایی، این فیلم هنوز برجسته‌ترین اثر سینمایی در ژانر علمی تخیلی است.

      آرتور سی‌کلارک بعد از دیدن فیلم، از کارکوبریک شگفت‌زده شد و به ستایش از آن پرداخت.

      نکته جالب اینکه 2001، یک اودیسه فضایی، برخلاف پیش‌بینی‌ها، با استقبال تماشاگر همراه شد و کوبریک با نبوغی که در امر پخش و تبلیغات از خود به نمایش گذاشت، نشان داد که می‌توان بدون تاراج اندیشه، گیشه را هم فتح کرد.»

      «وقتی نیل آرمسترانگ در 1969 پا روی کره ماه گذاشت و بشر را به آرزوی دیرینه اش رسانید: به قول آرتور سی کلارک 5 سال از اندیشه مشترک او و استنلی کوبریک در باره ساختن فیلمی در باره " ورود و گشت و گذار انسان به ماه و رسیدن به حقیقت سیاره ها و ستاره ها" می گذشت. کویریک سالهای متمادی اندیشه اش را به این قضیه معطوف کرده بود.

      راز کیهان (عنوان اکران شده در تهران) یا همان " یک اودیسه فضایی: 2001" شاهکار مطلق نام گرفت و به گونه ای شاه بیت جهان بینی کوبریک در باره خلقت انسان ؛ اندیشه های او و این که این مخلوق صاحب تفکر ؛ بیش از هر چیز به دنبال خویشتن خویش است ؛ جلوه گری کرد. در این اثر درخشان‏ که یکی از معنوی‏ترین فیلم‏های‏ تاریخ هالیوود به شمار می‏رود، کوبریک در قدرت انسان بر شورش علیه خود تأمل می‏کند و طبیعتی جدید و متفاوت از تجربه زمینی بشر را نشان می‏دهد و داستان را بدون تلاش‏ برای به سرانجام رساندن،به پایان می‏رساند.»



      منبع: همشهری آنلاین
    • spain
      آیا این نقد برایتان مفید بود ؟
      spain
      چهارشنبه, ۰۶ ار ۱۳۹۶ ساعت ۰۲:۳۲
      • نقش آفرینی بازیگران :
      • موسیقی متن :
      • جلوه های ویژه :
      • تأثیرگذاری :
      • داستان کلی :
      نقاط قوت
      نقاط ضعف
      آنچه در زیر می آید، نقد اصلی من روی فیلم 2001 در سال 1968 است. اولین بار این فیلم را در اولین اكران عمومی اش در لس‌آنجلس، شبِ پیش از افتتاحیه‌ی رسمی اش در واشینگتون دی.سی. تماشا كردم و بعد به هتلم رفتم و در زمان كوتاهی نقدی از خودم بیرون دادم و به سرعت به مركز شهر، تا ماشین های تلكس وسترن یونیون ( این ماجرا، پیش از لپ تاپ و ای میل بود) رفتم. امروز من این نقد را خیلی منطبق با واقعیت می بینم، به فیلم، چهارستاره دادم و بارها راجع به آن نوشتم و آن را خیلی دوست داشتم و دارم.
      من البته این نقد را پیش از هر نقد دیگر و بعد از اكرانی كه عمدتا فاجعه بود، نوشتم و افتخار می كنم كه فیلم را درست فهمیدم. به یاد داشته باشید كه بیشترین نقدهای اولیه، به شدت منفی بودند.. نه این كه دوست نداشته باشم این نقد را بازنویسی كنم ولی تا حدودی قبلا این كار را كرده ام ؛ اخیرا نقدی راجع به این فیلم در فعالیت های جشنواره ی اینترنتی در دانشگاه ایلینویز نوشته ام؛ به عنوان قسمتی از مجموعه ای به نام «فیلم های بزرگ» كه با دیدار مجدد از آثار كلاسیك سینما، در حال نوشتن آن‌ها هستم. شما می‌توانید این نقدها را در وب سایت Chicago Sun-Times پیدا كنید.

      ای.ای.كامینگزِ[1] شاعر زمانی گفته بود ترجیح می دهد از یك پرنده یادبگیرد که چطور آواز بخواند تا این‌كه به ده‌هزار ستاره بیاموزد چطور نرقصند! تصور می كنم كامینگز از 2001: یك اودیسه‎ی فضایی كوبریك، كه در آن ستاره ها می‌رقصند ولی پرنده‌ها آواز نمی‌خوانند، لذتی نبرد. نكته‌ی مسحوركننده راجع به این فیلم همین است كه در سطح انسانی، شكست می خورد ولی به شكل باشكوهی در مقیاسی كیهانی، پیروز می شود.

      كیهانِ كوبریك و سفینه‌هایی كه او ساخت تا آن كیهان را بكاوند، بزرگ‌تر از آن است كه برای انسان مهم باشد. سفینه‌ها، كامل‌اند؛ ماشین های فاقد شخصیتی كه خطرِ سفر از این سیاره به سیاره‌ی دیگر را می‌پذیرند و انسان‌ها هم اگر داخل آن‌ها قرار بگیرند، می‌توانند به آن‌جاها برسند. ولی پیروزی از آنِ ماشین‌هاست. به‌نظر می‌رسد كه بازیگرانِ كوبریك به خوبی این نكته را دریافته‌اند. آن‌ها واقعی هستند ولی بدون احساسات، مثلِ پیكره‌هایی در یك موزه‌ی مومیایی‌ها. هنوز هم ماشین‌ها را لازم داریم چرا كه انسان در مواجهه با كیهان‌، به تنهایی‌، یکّه و بی‌یاور است.

      كوبریك، فیلمش را با سكانسی آغاز می‌كند كه در آن یكی از قبایل میمون‌ها درمی‌یابند كه چقدر عالی می‌شود اگر بتوانند بر سرِ اعضای قبیله‌ی مقابل، ضربه وارد كنند. اجدادِ انسان، همچو کاری می‌کنند تا به جانورانی با قابلیت استفاده از ابزار، تبدیل شوند. در همان زمان، تك سنگی غریب، بر زمین ظاهر می شود. تا این لحظه در فیلم، همواره اَشكال طبیعی را دیده‌ایم؛ زمین و آسمان، بازوها و پاها. شوكی كه تك سنگ با گوشه های صاف خود در میان صخره‌های ساییده شده در طبیعت، وارد می‌كند، یكی از تأثیرگذارترین لحظه‌های فیلم است. همان‌طور كه می‌بینید، كمال فیلم درست در همین‌جاست. میمون ها با احتیاط گردِ آن سنگ، حلقه می‌زنند و سعی می‌كنند برای لمس كردنش به آن دسترسی پیدا كنند و بعد ناگهان دور شوند. یك میلیون سال بعد، انسان با همان احساسات تجربه‌گرایانه، به ستاره‌ها دسترسی خواهد یافت.
      چه كسی تك سنگ را آن‌جا گذاشت؟ كوبریك هرگز پاسخ نمی دهد و از این بابت، گمانم باید از او متشكر باشیم. ماجرای فیلم، به سال 2001 می رود. زمانی كه كاوشگران، روی ماه، یك تك سنگِ دیگر می‌یابند. این یكی امواجی را به مشتری ارسال می‌كند و انسان، مطمئن از ماشین هایش، گستاخانه، ردِ امواج را تعقیب می كند.

      فقط دراین نقطه است که طرح داستانی، اندكی پیش می رود. سفینه را دو خلبان، كایر دالیا و گری لاكوود، اداره می‌کنند. سه دانشمند در داخل سفینه در حالت حیاتی معلّق، نگهداری می شوند تا ذخائر انرژی آن‌هاحفظ شود. خلبانان، به تدریج، نسبت به هال (رایانه‌ای كه سفینه را می‌راند)، مظنون می شوند. ولی آن‌ها رفتار غریبی دارند و به خاطر اینكه با صدایی یك‌نواخت، شبیهِ شخصیت‌هایی از «دراگً نِت»[2] حرف می‌زنند، سخت است که دوست‌شان داشته باشیم.

      به سختی می توان در طرح داستانی، تغییر شخصیتْ پیدا كرد و به همین دلیل، تعلیق کمی هم وجود دارد. چیز جذابی كه باقی می‌ماند، وسواس دیوانه‌واری است كه كوبریك ماشینهایش را با آن ساخته و جلوه های ویژه‌اش را بنا كرده.. حتی یك لحظه هم دراین فیلم طولانی نیست كه در آن، تماشاگران

      بتوانند سفینه ها را درك كنند. ستاره‌ها، مثل ستاره‌ها هستند و فضای خارج نیز خشن و متروك.

      برخی از جلوه‌های كوبریك، ملالت‌بار خوانده شده‌اند. شاید این‌طور باشد اما من می‌توانم انگیزه‌های او را درك كنم. اگر فضاپیماهای او با دقت عذاب‌آوری حركت می‌كنند، آیا نمی‌خندیدیم اگر مثل كاوشگرهای فیلم «كاپیتان ویدئو»[3] به سرعت و با جنب و جوش، این سو و آن سو می رفتند؟ این درست همان طور است كه در واقعیت نیز بوده و شما هم آن را باور می‌کنید.

      در هر صورت، در نیم‌ساعتِ خیره كننده‌ی پایانی این فیلم، همه‌ی ماشین‌ها و رایانه‌ها، فراموش می‌شوند و انسان به نحوی به خویشتن، باز می‌گردد. تك‌سنگِ دیگری در حالی‌كه به سوی ستارگان اشاره می‌كند، پدیدار می شود. ظاهرا تك سنگ، این سفینه را به ژرفنای كیهان می‌كشاند؛ جایی‌كه زمان و فضا در هم می‌پیچند.[4]
      آن چه كوبریك در آخرین سكانس فیلم می‌گوید ظاهرا این است كه انسان سرانجام از ماشین‌هایش پیشی خواهد گرفت و یا به كمك نوعی شعور كیهانی، به فراسوی ماشین‌ها كشیده خواهد شد. آن‌گاه دوباره تبدیل به یک کودک خواهد شد. اما كودكی كه از نژادی بینهایت پیشرفته‌تر و كهن‌تر است؛ درست چون میمون‌هایی كه روزی با همة ترس و جبنِ خویش، مرحله‌ی كودكی انسان بودند.

      و تك‌سنگ ها چه؟ به نظرم فقط علائم راهنمایی هستند كه هر كدامشان، به مقصدی اشاره می‌كنند؛ مقصدی آن قدر مهیب و خوف انگیز، كه مسافر نمی‌تواند آن را بدون تغییرِ جسمانی خویش، تصور كند. یا همان طور كه كامینگز در جای دیگر می‌گفت: «گوش كن! جهنمی از یک جهان بزرگ، منتظرِ ماست. بیا برویم!»

      [1] ادوارد استلین كامینگز (1894-1962م) نقاش، نویسنده، نمایشنامه نویس و شاعر امریكایی.

      [2] نام یك سریال تلویزیونی پلیسی كه در دهه ی پنجاه در امریكا پخش می شد.

      [3]نام یك سریال علمی تخیلی امریكایی كه از اواخر دهه چهل تا نیمه ی دهه ی پنجاه، كه آرتور سی.كلارك نیز یكی از نویسندگان آن بوده است.

      [4] مقایسه کنید با آخرین بند از فیلمنامه!



      منتقد: راجر ایبرت
      منبع:نقد فارسی

عناوین مشابه

Inception (2010)
8.8
دام کاب یک دانشمند علمی است که البته چندان در راه پیش بردن علم تحقیق نمی کند. او موفق می شود که به تکنولوژی دست پیدا کند که از طریق آن موفق می شود به رویاها و و ذهن ها انسان ها نفوذ کند و از این طریق اطلاعات آنها را برباید. فن آوری که کاب به آن دست پیدا کرده است شرکت ها و افراد زیادی را وسوه کرده است تا آن را در اختیار داشته باشند …